Friday 3 December 2010

شهر باران

شهر باران
وقتی رسیدیم باران بود؛ شبیه باران اوایل بهار.
یک دو روز که گذشت فهمیدیم باران کار هر روز این آسمان است.
برای ما که از تفیدگی تابستان تهران می آمدیم تفألی خوش بود.
اوّل خواستم بنویسم اینجا زیاد باران می بارد.
بعد دیدم شاید خیلی جاها باشد در این دنیا که باران زیاد می بارد.
گفتم بنویسم اینجا باران هر وقت دلش خواست می بارد.
دیدم همه جا باران هر وقت دلش خواست می بارد.
این جا هر زمان دلت خواست باران می بارد.
گاه هر روز
هر هفته
هر ماه
همه سال این جا باران می بارد.


1 comment:

  1. کاش همیشه زمان ، زیر ریزش یکریزِ باران، متوقف می‌شد ....

    ReplyDelete