فردا مفهوم و واژهای امیدبخش است. روشن، درخشان و خوش. چه شبها که به امید فردایی بهتر سر به بالین
گذاشتهایم. چه کارها که به فردا حوالهاش کردهایم و چه دلها که خوش کردهایم به امید آمدن فردا.
اینجا هم به فراوانی سخن از فردا میتوانی شنید: مانیانا. واژهای است خوشآهنگ. وقتی زبانی خارجی را یاد میگیری
برخی کلمات را کافی است یک بار بشنوی تا بر صفحۀ ذهن و دلت نقش بندد. برای من مانیانا از همین واژههاست.
امّا دریغ که به تجریۀ من نسبتی نیست میان خوشی آهنگ این واژه با مفهومی که خلایق این دیار از آن اراده میکنند.
مانیانا یعنی آیندهای که هر وقت گوینده بخواهد زمانش میرسد. دوستی خارجی که سالها با این مردم در پیوند بوده
حتّی میگوید این واژه مفهومی جز «هرگز» ندارد و گویا بیراه نمیگوید که واژه هرگز را جز در ارجاع به گذشته کمتر
میتوان شنید.
یادش به خیر روزهای آغازین اقامتمان در اینجا. پیرزن صاحبخانه به وعدۀ فردا بیش از یک ماه طول داد تا اسباب
خانه را کامل کند. صبا و نگار دیگر او را بهجای نامش خانم مانیانا میخوانند.